نامۀ سرگشاده حکمتیار به پارلمان و رهبران سیاسی پاکستان

نامۀ سرگشاده حکمتیار به پارلمان و رهبران سیاسی پاکستان

 بسم اللَّٰه الرحمٰن الرحيم

به پارلمان پاکستان

نامه‌ی سرگشاده

به نمایندگی از ملت مؤمن افغانستان

سلام، احترامات و تمنيات نیک‌ مرا بپذیرید.
در مورد وضعیت متشنج و جنگ‌گونه میان افغانستان و پاکستان؛ عرائضى دارم:

ما از اسلام‌آباد؛ اخبار نگران‌کننده و تهدیدهای خطرناک می‌شنویم؛ تهدیدهایی مبنی بر وقوع جنگ مستقیم. نمی‌دانیم چرا پاکستانی‌های عاقل و مؤمن و اعضای پارلمان در برابر چنین تهدیدهای غیرمسئولانه‌ای سکوت کرده‌اند و از آن جلوگیری نمی‌کنند؟ چرا آنچه هند می‌خواهد، در حال وقوع است؟ چرا انتقام «بی‌ال‌اِی» و «تی‌تی‌پی» از مردم افغانستان و پناهندگان افغان گرفته می‌شود؟ در حالی که عملیات آن‌ها در اثناء حضور نیروهای ناتو آغاز گرديد؛ امريكا به هند اجازه داده بود گروه‌های مسلح ضد پاکستان را آموزش داده و پرورش دهد.



دو کشور مسلمان همسایه در آستانه‌ی جنگی خطرناک قرار گرفته‌اند. چندین میلیون پناهنده با زور، همراه با توهین و تحقیر، اخراج می‌شوند و خانه‌هایشان با بلدوزر ویران می‌گردد؛ کاری برخلاف ترحم، جوانمردی و اخلاق انسانی! نمی‌دانیم چرا پارلمان پاکستان در برابر این وضعیت حساس موضعی روشن و قاطع اتخاذ نمی‌کند و مانع پیامدهای وخیم آن نمی‌شود!
ملتی سرافراز در حال تحقیر شدن است و سرزمینش با تهدید تجاوز روبه‌روست؛ ملتی که قربانی سیاست‌های غلط همسایگانش بوده، و در نیم قرن گذشته خونش در جنگ‌های نيابتي خونینی که بیگانگان بر آن تحمیل کرده‌اند ریخته شده است؛ روستاها و خانه‌هایش ویران گردیده، به مهاجرت مجبور شده، و صدها هزار شهید تقدیم کرده است. این‌ها پیامد تهاجمات ظالمانه‌ی نیروهای شوروی، و سپس امريكا و ناتو است.

نیروهای شوروی تنها برای اشغال افغانستان از مسکو نیامده بودند؛ به اشغال کشور ما بسنده نمی‌کردند؛ بلکه شعار سربازانشان این بود: «بند کفش‌های خود را بر ساحل کراچی باز خواهیم کرد.» اگر ارتش سرخ در افغانستان متوقف نمی‌شد، بدون تردید همین اتفاق می‌افتاد؛ پاکستان نه تنها میزبان ارتش سرخ می‌شد، بلکه با حمله‌ی مشترک شوروی و هند روبه‌رو می‌گردید، و نتیجه‌ی آن بی‌تردید فاجعه‌بار و جبران‌ناپذیر می‌بود. جهاد و مقاومت افغان‌ها بود که باعث شد پاکستان از حمله‌ی مشترک و تجزیه توسط مسکو و دهلی نجات یابد. هر پاکستانی وطن‌دوست و عاقل این حقیقت را درک کرده و بدان اعتراف دارد.

روزهایی را به یاد دارم که همه؛ از مردم عادی پاکستان تا رئیس‌جمهور می‌گفتند: «جهاد افغانستان، دفاع پاکستان است.» شما نیز آن روزها را به یاد دارید که رئیس‌جمهور وقت، مرحوم ضیاءالحق، در پاسخ به احزاب طرفدار شوروی و مخالف جهاد افغانستان گفت: "برخی تبلیغ می‌کنند که پناهندگان افغان قصد دارند برای همیشه در پاکستان بمانند، در حالی که افغان‌ها وطن‌دوست‌اند، برای آزادی کشورشان فداکاری می‌کنند، روزی که وطنشان را آزاد کنند، همه بازخواهند گشت؛ و اگر احیاناً و بر اساس محاسبه‌ای نادرست برخی باقی بمانند، چه زیانی دارد؟ مگر صد میلیون پاکستانی نمی‌توانند سه میلیون افغان سخت‌کوش را تحمل کنند؟ من خودم مهاجری از هند هستم و میلیون‌ها نفر مانند من مهاجرند."

چرا[aa1]  امروز تمام ملت افغانستان مورد اهانت قرار گرفته و «نمک‌حرام» خوانده می‌شود؟ افغان‌ها احسان ملت پاکستان را ارج می‌گذارند که به مهاجرين پناه داد و از جهاد اسلامی و مبارزه‌ی ما برای آزادی حمایت کرد. اما این نیز وظیفه‌ای دینی بر دوش پاکستان بود و از لحاظ عقلی و اخلاقی هیچ گزینه‌ی دیگر نداشت.

مهاجرينى که به پاکستان رفتند، همان‌هایی‌اند که در اثر تجاوز نیروهای شوروی مجبور به هجرت شدند؛ بیش از یک میلیون و دو صد هزار خانه‌شان توسط همان دشمن مشترک ویران گردید و به ناچار راهی پاکستان شدند. آنان در بیابان‌های سوزان سکونت گزیدند، با دستان خود کلبه‌هایی گِلی ساختند، پسران جوانشان را در سنگرها باقی گذاشتند؛ یکی شهید شد، دیگری جای او را گرفت. خدا می‌داند اگر فداکاری و مقاومت آنان نبود، پس از افغانستان چه سرنوشتی در انتظار پاکستان بود! شوروی از غرب به پاکستان حمله می‌کرد و هند از شرق، و در داخل پاکستان، احزاب طرفدار روس و هند همان می‌کردند که هم‌پیمانانشان در افغانستان کردند.

نمی‌دانم آیا کسانی که امروز افغان‌ها را نمک‌حرام می‌نامند؛ به یاد دارند که همین گروه‌ها روزی در شهرهای پاکستان پرچم‌های سرخ برافراشتند و برای ورود نیروهای شوروی به رقص و پایکوبی پرداختند؟ آیا فراموش کرده‌اند که رئیس‌جمهور وقت بارها می‌گفت: "ما مدیون مجاهدین افغان هستیم که ارتش شوروی را متوقف کردند؛ اگر آنان و مقاومتشان نبود، مقابله با شوروی در پاکستان بسیار دشوار می‌بود"؛ يقيناً اگر آنان از کوه‌های بلند و دره‌های تنگ افغانستان عبور می‌کردند، رویارویی با آنان در دشت‌های پاکستان تقریباً ناممکن بود.

پس چرا امروز از حاکمان پاکستان؛ دیگر همان سخنانی را نمی‌شنویم که با واقعیت‌های سی‌وپنج سال پیش مطابقت داشت؟ اکنون، در سال ۲۰۲۵، جمعیت پاکستان نسبت به آن زمان حدود دو و نیم برابر افزایش یافته و به ۲۵۵ میلیون رسیده است. چرا در آن روزها نسبت به این پناهندگان مظلوم احساس دل تنگی و خستگی نمی‌شد، اما امروز چنین است؟ چرا آن سخنان گذشته فراموش شده‌اند؟ چرا اکنون به محسن خود «نمک‌حرام» می‌گویند؟ و چرا خانه‌های این پناهندگان مظلوم را با بلدوزر ويران می‌کنند؛ خانه‌هایی که با آبله دستان و عرق جبین خود ساخته‌اند؛ در حالی که امروز پلیس پاکستان با زور و تحقیر بی‌سابقه آنان را از خانه‌هایشان بیرون کرده و این خانه‌ها را با بلدوزر ویران می‌کند!

آیا هیچ پاکستانی عاقل می‌تواند انکار کند که اگر پاکستان به تنها کشور اسلامی دارای سلاح هسته‌ای تبدیل شده، این از برکت جهاد افغان‌هاست؟ اگر آن جهاد نبود، امريكا هرگز به پاکستان اجازه‌ ساخت بمب اتمی را نمی‌داد.

چه پناهندگان قدیم در پاکستان مانده باشند و چه دیگران در اثر جنگ تحمیل‌شده از سوی امريكا به آنجا رفته باشند، اسلام‌آباد در این مسئولیت شریک است؛ زیرا در اشغال افغانستان به‌طور کامل از امريكا پشتیبانی کرد. حمله‌ی امريكا نیز از آسمان و زمين پاکستان صورت گرفت و تدارکاتش نیز از طریق پاکستان انجام شد. چند افغان را جنرال پرویز مشرف با دستان بسته به امريكا تحویل داد؟

اگر پس از خروج نیروهای شوروی؛ در افغانستان حکومتی در مطابقت با خواست ملت ما تشکیل می‌شد و اگر اسلام‌آباد با ائتلاف مورد حمایت KGB و CIA همکاری نمی‌کرد، نه پناهندگان تا امروز در پاکستان می‌ماندند، نه اشغال بیست‌ساله‌ی امريكا رخ می‌داد، و نه امروز پاکستان و افغانستان در آستانه‌ی جنگ خونین میان مسلمانان قرار داشتند.

جنگ کنونی افغانستان از زمانی آغاز شد که مسکو از طریق افسران کمونیست طرفدار شوروی، تحت رهبری سردار داود، کودتا کرد؛ نظام سلطنتی سرنگون شد و قدرت به دست کمونیست‌ها افتاد. همزمان، سلسله‌ی انفجارها در پاکستان آغاز گردید. در آن زمان، حزب مردم در پاکستان بر سر قدرت بود. من از سوی حکومت داود تحت تعقیب بودم و حکم اعدام غیابی برایم صادر شده بود؛ شمار زیادی از اعضای حزب اسلامی بازداشت شده و برخی به شهادت رسیده بودند. چند برادر افغان و پاکستانی برایم پیغام فرستادند که دولت اینجا آماده است به ما پناه دهد.

زمانی به آنجا رفتم که هر روز صدای انفجارها به گوش می‌رسید. وزیر اعلی ایالت سرحد آن زمان، حیات محمد شیرپاو، ترور شد؛ قاتلش در کابل آموزش دیده بود و به گروهی وابسته بود که رهبرانشان همگی به کابل رفته و در آنجا مستقر شده بودند و منتظر روزی بودند که همانند ببرک، با هواپیماها و تانک‌های روسی به اسلام‌آباد آورده شوند.

همزمان با کودتای داود، در پاکستان پرچم‌های سرخ به اهتزاز درآمد؛ کلاه‌های سرخ بر سر می‌گذاشتند و برای ورود نیروهای روسی به رقص و پایکوبی می‌پرداختند؛ در اشعار و شعارهایشان آن‌ها را به آمدن دعوت می‌کردند. کسانی که با واقعیت‌های تاریخی آشنا هستند می‌دانند که سلسله‌ی انفجارها و ترورها در پاکستان از همان زمان آغاز شد و این روند هنگامی متوقف گردید که نخستین گروه‌های مهاجرين افغان به پاکستان رسیدند. اين مهاجرين به امنیت پاکستان کمک کردند؛ نه اینکه عامل ناامنی باشند. ناامنی پاکستان یا ناشی از مداخلات رقبای قدرتمند آن است، یا از سیاست‌های نادرست اسلام‌آباد.

شما حتماً آگاهید که ایران نیز پناهجویان افغان را حتی بیشتر از پاکستان اخراج کرد؛ اما امروز از دولت کابل خواسته است دویست هزار (۲۰۰٬۰۰۰) افغان را به نام کارگر به ایران بفرستد. در این باره، کابل سرد و ساکت است ولی تهران عجله و شتاب زیادی دارد و روند صدور ویزاهای نه‌ماهه را نیز آغاز کرده است. افراد آگاه از وضعیت حساس منطقه خوب می‌دانند که پشت این تصمیم چه نهفته است: فضای جنگی منطقه، تهدیدهای امريكا و اسرائیل علیه ایران، هشدارهای پاکستان برای حمله به کابل، و عوامل دیگر؛ همه باعث شده تهران چنین توافقی را با قندهار انجام دهد. بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند که این موضوع به حالت جنگی افغانستان، ایران و منطقه مربوط می‌شود.

اگر رویدادهای ديرينه فراموش شده‌اند، آیا زمانی را به یاد دارید که چهار سال پیش طالبان وارد کابل شدند؟ اسلام‌آباد بسیار خوشحال بود؛ پیام‌های تبریک پیاپی به کابل می‌فرستاد، هیئت‌های بلندپایه اعزام می‌کرد و برخی مقام‌های پاکستانی می‌گفتند: "این پیروزی بزرگی برای پاکستان است؛ ما بودیم که طالبان را دو بار به کابل رساندیم". چه شد که دوستان دیروز به دشمنان امروز بدل شدند، تا جایی که امروز جنگنده‌های پاکستانی بمب‌هایی را بر اهدافی در نزدیکی ارگ کابل می‌ریزند؟ پاکستان می‌گوید: این حملات بر پناهگاه‌های TTP و موتر حامل رهبرشان انجام شده است؛ اما طالبان نمی‌پذیرند و می‌گویند: یک تانکر سوخت منفجر شده است! حقیقت بر هیچ افغان یا پاکستانی هوشمندی پوشیده نیست؛ تنها اين نه بلكه در امتداد خط دیورند، در نُه ولایت، جنگ‌های خونینی درگرفت که صدها کشته و زخمی بر جای گذاشته است. و در جریان مرحله‌ی دوم گفت‌وگوهای استانبول، وزیر دفاع پاکستان گفت: «اگر مذاکرات بی‌نتیجه باشد، ما جنگ مستقیم با طالبان را آغاز خواهیم کرد.» و در پاسخ به این تهدیدها، هند گفت: «ما در کنار طالبان خواهیم ایستاد»!

ترامپ رئیس‌جمهور امريكا؛ گفت: «من اختلاف میان افغانستان و پاکستان را به زودی و به آسانی حل خواهم کرد.» اما سفیر پیشین او به کابل آمد، با مقامات عالی‌رتبه دیدار کرد و گفت: «درگیری‌های اخیر میان پاکستان و افغانستان اعتبار بین‌المللی امارت را افزایش داده و نشان داده است که طالبان مستقل و دارای حاکمیت‌اند.» یعنی او طالبان را به جنگ تشویق کرد! پس او نماینده‌ی چه کسی است؛ امريكا یا هند؟ برای چه کسی از جنگ حمایت و لابی می‌کند؟

شایسته است در این زمینه حادثه‌ای را از زمانى یادآوری کنم که کاخ سفید و کرملین توافق کردند؛ نیروهای شوروی با عزت و امنیت و بدون اینکه کاروان‌هایشان مورد حمله قرار گیرند، از افغانستان خارج شوند؛ حکومت نجیب به حال خود باقی بماند؛ کمک‌های مالی و نظامی مسکو به آن ادامه یابد؛ تمام کمک‌ها به مجاهدین قطع شود؛ و در کابل ائتلاف و دولتی تشکیل شود که مورد رضایت هر دو، مسکو و واشنگتن، باشد؛ حكومتى متشکل از کمونیست‌های طرفدار شوروی و غرب‌گرایان طرفدار امريكا. مأموریت آن‌ها این بود که جنگ ناتمام شوروی را تكميل کنند، افغان‌ها را خلع سلاح نمایند و از تشکیل حکومت اسلامی به دست مجاهدین جلوگیری کنند.

توافق مربوطه در سوئیس امضا شد. امريكا اعلام کرد که می‌خواهد نیروهای شوروی با عزت و امنیت از افغانستان خارج شوند، بدون آنکه کاروان‌هایشان در جریان خروج مورد حمله قرار گیرد. ما مخالفت خود با اين توافق را اعلام کردیم و گفتيم: این فقط توافقی میان کاخ سفید و کرملین است؛ افغان‌ها نه در آن حضور دارند و نه متعهد به تعهداتش هستند، حملات مجاهدین علیه نیروهای روسی ادامه خواهد یافت تا آخرین سرباز روسی خاک افغانستان را ترک کند.

در آن زمان، مقامات پاکستانی به من گفتند که یک مقام ارشد امريكایی مایل است با من دیدار کند و پیام خاص و مهمی برایم دارد؛ آنان نمی‌دانستند پیام چیست. در جریان دیدار، سخنانی شنیدم که مرا شگفت‌زده کرد و امروز می‌خواهم آن را برای شما بازگو کنم: او برای رساندن اين پیام رئیس‌جمهور ریگان درخواست ملاقات کرده بود: » رئیس‌جمهور سلام و تمنيات نیک‌ خود را به شما می‌فرستد و می‌گوید: ما تصمیم شما در رابطه به ادامه‌ی حملات علیه نیروهای روسی را ارج می‌نهیم و از آن حمایت می‌کنیم« متعجب شدم که رئیس‌جمهور از یک سو چنین تعهدی به گورباچف می‌دهد و در برابر تمام جهان اعلام می‌کند که می‌خواهد نیروهای شوروی با عزت و امنیت از افغانستان خارج شوند، اما در خفا از تصمیم من مبنی بر ادامه‌ی حملات مجاهدین علیه نیروهای شوروی تا خروج آخرین سرباز تقدیر می‌کند!

امروز همان تجربه‌ گذشته دوباره تکرار می‌شود: در ظاهر سخنی درباره‌ی جنگ افغانستان و پاکستان گفته می‌شود، اما در خفا دقیقاً خلاف آن عمل می‌گردد.

مخالفان مسلح در پاکستان نه توسط طالبان به‌وجود آمده‌اند و نه توسط هیچ گروه افغان دیگر؛ بلکه در دوران اشغال بیست‌ساله فعال شدند. اگر هند گروه‌هایی را پرورانده و آموزش داده است، مسئولیت آن با امريكاست که به هند اجازه‌ی فعالیت‌های اطلاعاتی علیه پاکستان از طریق افغانستان را داده بود. اگر پاکستان در این زمینه شکایتی دارد، باید از امريكا داشته باشد، نه از افغان‌ها.

با در نظر داشت این واقعیت ها و عملكردها، پاکستان از امريكا ناراضی شد و در سال ۲۰۰۴ دوباره حمایت از طالبان را از سر گرفت و تا سال ۲۰۲۱ ادامه داد. رهبر یکی از احزاب مذهبی-سیاسی پاکستان در خطاب به دولت گفت: «چرا سی هزار (۳۰٬۰۰۰) جوان پاکستانی (طالبان) را برای جنگ به افغانستان فرستادید؟» این جوانان نه برای جنگ علیه شوروی فرستاده شده بودند و نه علیه امريكا؛ بلکه برای جنگ‌های داخلی و حمایت از طالبان افغان اعزام شدند. هزاران نفر از آنان هنگام آغاز حملات امريكا در شمال افغانستان کشته شدند؛ برخی طى بمبارى ها و حملات راكتى، برخی پس از اسارت و شمارى نيز پس از آن كه به شرط امان تسليم شدند؛ و تعدادی پس از سال‌ها اسارت به پاکستان بازگردانده شدند.

با توجه به این حقایق؛ امید است اسلام‌آباد سیاستی تازه، سازنده و پایدار در قبال افغانستان در پیش گیرد، تا هر دو کشور مسلمان و همسایه بتوانند اختلافات خود را به گونه‌ای عادلانه و معقول، با تحمل و تدبر حل نمایند؛ بدون مداخله در امور داخلی یکدیگر یا حمایت و پشتیبانی از گروه‌های مسلح مخالف.

                                            با احترام.

             گلبدین حکمتیار، رهبرحزب اسلامی افغانستان

پاسخ دهید

لغو پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برترین دسته ها

دیدگاه اخیر